دکتر مسعود علي محمدي، استاد فيزيک هسته اي ايران
فرودش بر فرش و فراز مظلومانه اش به عرش، مربوط به 3 شهريورماه 1338 و 22 دي ‏ماه 1388 در شهر تهران بوده است. در سن 50 سالگي، به هنگام خروج از منزل، بر اثر انفجار يک بمب کنترل از راه دور از طرف موساد، ترور و به درج  رفيع شهادت نايل شد. وي مدرک کارشناسي را از دانشگاه شيراز(1364)، کارشناسي ارشد(1367) و دکتراي فيزيک با گرايش ذرات بنيادي را از دانشگاه صنعتي شريف در سال 1371، کسب کرد. وي از نخستين دانشجويان دور  دکتراي فيزيک در داخل ايران بود و نخستين شخصي بود که در ايران، موفق به دريافت درج  دکتري در فيزيک هسته اي شد. شهيد علي محمدي همچنين از اولين دانشجويان دور  پسا دکترا در پژوهشگاه دانش هاي بنيادي بود. تخصص اصلي وي، ذرات بنيادي، انرژي هاي بالا و کيهان شناسي بوده است. او استاد رسمي دانشگاه تهران بود؛ ولي در دانشگاه هاي امام حسين عليه‏السلام و مالک اشتر نيز به تدريس مشغول بود. از درس هاي ارائه شده توسط وي، مي توان به مکانيک کوانتومي و الکترومغناطيس، مکانيک آماري، ذرات بنيادي و نظري  ميدان هاي کوانتومي اشاره کرد. همسرش با تأکيد بر اين که شهيد علمي محمدي هيچ کاري را بدون مطالعه و شناخت عميق انجام نمي داد، دربار  آخرين سفر حجي که با او به جا آورد، مي گويد: «اين سفر، بهترين هدي  معنوي از سوي همسرم بود؛ زيرا ماجرا و فلسف  تمام اعمال حج را به صورت لذت‌بخشي براي من بازگو مي‌کرد و اين، از بهترين لحظات عمرم بود».

دکتر مجيد شهرياري، استاد مهندسي هسته اي ايران
فرودش بر فرش و عروج مظلومانه اش به عرش اعلي، مربوط به سال 1345 در زنجان و 8 آذرماه 1389 در تهران بوده است. اين دانشمند فرزانه و استاد فيزيک هسته اي، توسط رژيم صهيونيستي، با همکاري منافقين در يک عمليات تروريستي در خيابان ارتش، در حالي که عازم دانشگاه شهيد بهشتي بود، به درج  رفيع شهادت نايل شد؛ در حالي که همسرش دکتر بهجت قاسمي نيز همراه وي بود؛ اما او از اين حادثه، جان سالم به در برد. وي تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در زنجان، کارشناسي در رشت  مهندسي الکترونيک را در دانشگاه صنعتي اميرکبير(1368)، کارشناسي ارشد در رشت  مهندسي هسته اي را در دانشگاه صنعتي شريف (1371) و دور  دکتراي مهندسي هسته اي را نيز در دانشگاه اميرکبير(1377)، به پايان رساند. وي استاد رسمي دانشگاه شهيد بهشتي بود و بعد از چهار سال، به مرتب  دانشياري و بعد از حدود هشت سال از زمان شروع کار   که حداقل زمان لازم براي ارتقا به درج  استادي است   به اين مرتبه ارتقا يافت. همسرش دکتر قاسمي، چنان از تواضع، فروتني، رفتار و احوالات دروني، عبادت هاي شبانه و محبت هاي خالصانه  نسبت به همسرش مي گويد که دل هر شنونده اي را به درد مي آورد.

دکتر داريوش رضايي نژاد، ستاره نوظهور در صنعت هسته اي ايران
فرودش کوتاه بود؛ اما ماندگار. وي در 29 بهمن 1356 در يکي از شهرستان هاي ايلام به دنيا آمد؛ اما هنوز 35 ساله نشده بود که در اول مرداد 1390، توسط سرويس جاسوسي اسرائيل، موساد، مقابل چشم همسر و فرزند 5 ساله اش، آرميتا، لبيک شهادت گفت. ظرفيت هوشي بسيار بالاي داريوش رضايي نژاد، سبب شد که پيش از همکلاسي هايش تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه را به پايان برساند. وي در سال 1373 در رشت  مهندسي برق، گرايش قدرت، در دانشگاه صنعتي مالک اشتر مشغول به تحصيل شد و در مدت 7 ترم با رتب  اول از مقطع کارشناسي، فارغ التحصيل شد و در سال 1378 در رشت  مهندسي برق، گرايش قدرت دانشگاه دولتي اروميه، در مقطع کارشناسي ارشد، مشغول به تحصيل شد. اين شهيد گرانقدر در طول خدمت پربارش، چندين مقاله در حوز  تخصيصي خود نگاشت و با وزارت دفاع، همکاري داشت و بسياري ازطرح هاي تحقيقاتي را رهبري و اجرا مي‏کرد. او در چند سال اخير، مسئول اجراي بسياري از طرح هاي تحقيقاتي در دانشگاه هاي تهران، شهيد بهشتي و خواجه نصيرالدين طوسي بود. وي دانشجوي دکتراي دانشگاه خواجه نصيرالدين طوسي بود اما فرصت به پايان رساندن اين مقطع تحصيلي را پيدا نکرد. همسرش مي‏گويد: «داريوش، نيروي متخصصي بود که دبکا فايل بعد از ترورش، او را به عنوان ستار  نوظهور در صنعت هسته‏اي ايران معرفي کرد». اکنون که بيش از يکسال از شهادتش مي گذرد، همه او را به نام آرميتايش مي شناسند؛ دردانه اي که حالا در غم فراق پدر، مقام معظم رهبري را پدر خويش خطاب مي کند؛ تا شايد مرهم شب هاي تنهايي و بي‏پدري اش باشد.

دکتر مصطفي احمدي روشن، مدير بخش بازرگاني تاسيسات هسته اي نطنز
فرودش بر فرش هستي، مربوط به ۱۷ شهريورماه ۱۳۵۸ در همدان و عروج ملکوتي اش به عرش اعلي، مربوط به ۲۱ دي‏ماه ۱۳۹۰ در تهران است. صبح روز حادثه، پس از خروج از منزل، توسط يک موتورسيکلت سوار با چسباندن يک بمب مغناطيسي به اتومبيلش ترور شد. وي تحصيلات دور  کارشناسي را در رشت  مهندسي شيمي، در دانشگاه صنعتي شريف (1381) به پايان رساند. وي دانشجوي دور  دکتري دانشگاه صنعتي شريف و از نخبگان اين دانشگاه به شمار مي‏رفت. اين شهيد كه به عنوان استاد دانشگاه نيز فعاليت مي‏كرد و داراي چندين مقاله ISI به زبان هاي انگليسي و فارسي بوده است و در هنگام شهادت، معاون بازرگاني سايت نطنز بود. به گفت  دوستان وي، مصطفي، شخصي شوخ و باصفا، ولايتمدار و در مديريت، جدي و قاطع بود. اين شهيد بزرگوار از شاگردان آيت الله خوشوقت، استاد اخلاق تهران نيز بوده است. ترور وي در سال‏گرد ترور ديگر استاد فيزيک ايران، شهيد مسعود علي‌محمدي، صورت گرفت. در اين حادث  جانسوز، شهيد رضا قشقايي نيز همراه وي بود که در بيمارستان رسالت به درج  شهادت نايل شد. دوستانش مي گويند: «شهيد احمدي روشن، هميشه مي‏گفت: دعا كنيد من شهيد شوم و اگر شهيد شديد، دست مرا هم بگيريد». اين شهيد عزيز با اين که هنوز 32 بهار از عمرش نگذشته بود، به آرزويش در جواني رسيد.
 

 

 

 

برای دیدن عکس های شهدای هسته ای لطفا به ادامه مطالب بروید

 

 

 

 


امير سپهبد شهيد علي صياد شيرازي، فرزند «زياد»، در روز چهارم خرداد ماه سال 1323 در شهرستان «درگز» از توابع استان خراسان به دنيا آمد. پس از طي دوران طفوليت، در گرگان به دبستان «منوچهري» رفت و دوره متوسطه را تا سال سوم در دبيرستان‌هاي «هدايت» و «فخرالدين اسعد گرگاني» در شهرهاي شاهرود و گرگان طي نمود. در خرداد ماه سال 1342 از دبيرستان امير كبير در تهران در رشته رياضي ديپلم متوسطه گرفت و يك سال بعد در آزمون ورودي دانشكده افسري پذيرفته شد و به تحصيل علوم نظامي پرداخت. سه سال بعد، در مهر ماه سال 1346 با درجه ستوان دومي در رستة توپخانه فارغ‌التحصيل شد

 

برای خواند زندگی نامه شهيد امير سپهبد علي صياد شيرازي به ادامه مطالب بروید


شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌ی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانش‌جوی معماری وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر می‌سرود داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد تحصیلات دانشگاهی‌اش را نیز در رشته‌ای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلم‌سازی پرداخت:

 

برای خواند زندگی نامه شهید مرتضی آوینی به ادامه مطالب بروید


ای کـاشِ سال 93...

 

کـاش روزی بنویسند به بـقـیـع،یک فراخوان کمک،طرح احداث ضـریـح...
کــاش روزی بنویسند به بـقـیـع،کارگران مشغولند، کار احداث ضـــریـــح...
کـاش روزی بنویسند به بقیع، مـهدی فاطمه(عج) آید به تماشای ضـریح...
کـاش روزی بنویسند به بقـیـع،فلش راهنما، مرقـد زهــرای(س) شفیــع...
دعـای امسال ما: الـلـهم عـجل لولیک الـفـرج
اللهـم اجـعل عـواقب امـورنا خیـرا...
اللـهم اغـفـر للمـومـنین والمـومــنـات


فاطمیه برای هر شیعه‌ای مهم است چراکه اتفاقات آن روز مهم بود. اتفاقاتی که حد و مرز شیعه بودن را مشخص کرد. اتفاقاتی که منجر به کشته شدن امامان دیگر شد.
 

این روزها حال و هوای فرا رسیدن سال نو همه جای شهر را فراگرفته است و مردم در تکاپوی خرید شب عید و تکمیل سفره های هفت سین خود هستند. در این میان پارچه های سیاه عزا هم دیده می شوند. پارچه هایی مزین به نام بانوی دو عالم صدیقه فاطمه (سلام الله علیها).

 

تقارن مناسبتهای ملی و مذهبی در جامعه ما، همواره وجود داشته است اما نحوه برگزاری و برخورد با این تقارن ها از اهمیت زیادی برخوردار است. چرا که این مناسبتها ریشه در فرهنگ و اعتقادات مردم دارند و اغلب مردم به رعایت این رسوم و عمل به اعتقادات خویش، حساس هستند.

 

تقارن نوروز با ایام فاطمیه را می توان از زاویه ای دیگر نگاه کرد. اینکه ممکن است عده ای باشند که از این تقارن برای تخریب و تضعیف عقاید ما بهره ببرند. بد نیست به این موضوع بیندیشیم که هیچ کس از این ماجرا به اندازه‌ی کسانی خوشحال نیست که نه نوروزِ ما را قبول دارند و نه فاطمیه‌ی ما را! محرم و صفر را نوروز می‌دانند و به شادی می پردازند و اگر بتوانند با ایرانیان هم همان کاری را می کنند که با مردم سوریه کردند.‎

 

اکنون در واپسین روزهای سال‌ 1392 و در آستانه‌ی نوروزی هستیم که مثل سال پیش و سال‌هایی از سال‌های بعد،  مصادف با ایام فاطمیه سلام الله علیها  شده است.

 

بهتر است به این موضوع توجه داشته باشیم که عده ای هستند که به دنبال حذف فاطمیه از تقویم عقاید شیعه هستند و این تقارن ممکن است برای آنها موضوعی خوشحال کننده باشد و در این راستا تلاش کنند تا از این تقارن بهره ببرند.

 

مطمئناً این تلاقی، در جامعه‌ی ما؛ سردرگمی، واکنش از هر دوسو، بحث و سخن و ... به دنبال خواهد داشت. اگر خودمان برای بررسی و سخن در این باب پیش‌قدم نشویم مثل همیشه آن‌ها خواهند بود که برای‌مان تصمیم خواهند گرفت.

 

  

چرا فاطمیه مهم است؟

 

فاطمیه برای هر شیعه‌ای مهم است چراکه اتفاقات آن روز مهم بود. اتفاقاتی که حد و مرز شیعه بودن را مشخص کرد. اتفاقاتی که منجر به کشته شدن امامان دیگر شد. اتفاقاتی که بعد از حدود نیم قرن، کربلا را رقم زد. کربلایی که در امتداد جنایت مدینه یعنی شهادت حضرت زهرا علیها‌السلام به پا شد.

 

اگر بزرگ‌داشت فاطمیه نبود ، مرز تشیع با دین یزید و معاویه از بین می رفت. اگر فرهنگ فاطمیه نباشد، تشیع با وهابیت ممزوج خواهد شد. فقه آن‌ها مرجع ما خواهد شد و دین آن‌ها حاکم. محبت به عنوان اصلی ترین معیار دین‌باوریِ ما، نابود خواهد گشت؛ کما این‌که در دینِ آن‌ها محبت جای خود را به دشنه داده است.

 

اگر سیاهی‌های فاطمیه نباشد، مرز حق و باطل شناختنی نیست؛ و اگر فاطمیه نباشد فرق حکومت الهی و حکومت اموی مشخص نخواهد بود. فاطمیه یک مرز است. مرزی بین جهنم و بهشت که از دست دادن آن، عاقبتِ همیشه‌ی آخرت را مخدوش خواهد کرد.

 

  فاطمیه مرز شناختن تفاوت‌های دو حکومت است. حکومت اول، حکومتی که امام بابت آن همسرشان حضرت زهرا سلام الله علیها را از دست دادند و حکومت دوم، حکومتی که مولا آن را از آب چرکین بینی بز هم کم‌تر دانستند.!

 

با تلاقی نوروز و فاطمیه چه کنیم؟

 

تمام این‌ها را گفتیم تا به این‌جا برسیم: با این تلاقی چه کنیم؟ نوروز را تعطیل کنیم و یا این سال‌های تقارن، از فاطمیه دریغ کنیم؟ آیا نمی‌توان نوروز را به رنگ فاطمیه درآورد؟

 

آیا نمی‌شود با تلفیقی زیبا این دو فرهنگ را به خوبی پاس داشت؟ به نحوی که نه نوروز را خدشه‌دار کنیم و نه فاطمیه را از دست بدهیم؟

 

گام اول: دعا

 

دعا تک واژه‌ای است که خیلی از آن عقب افتاده‌ایم. تک واژه‌ای کوتاه با اثری بلند و دامنه‌ای فراخ. دعا کنیم خدا فاطمیه را از ما نگیرد! به درگاه خداوند التماس کنیم نکند ذره‌ای از محبت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها از دل مردم شهر و دیارمان کاسته شود. دعا کنیم نظر رحمت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها از مملکت‌مان کم نشود و تمام این‌ها روز به روز بیشتر و بیشتر شود.

 

 

 

گام دوم: احترام به یکدیگر

 

ممکن است یکی در باغِ فاطمیه نباشد و در مقابل او، کسی باشد که اصولاً آموزه‌های مذهبی برایش مهم‌تر از نوروز باشد.  هیچ‌کدام نباید دیگری را سرزنش کنند و خود را برتر از دیگری بدانند. خصوصاً نفر دوم که نماینده فرهنگ شیعی است باید بیشتر مراقب باشد تا از هرگونه قضاوت، خودداری نماید. چه بسا نفر اول در قلبش محبتی بیشتر نسبت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها داشته باشد ولی هنوز زمینه‌ی بروز آن به وجود نیامده باشد.

 

طرفین باید دغدغه‌های یکدیگر را درک کنند و هر عملی که باعث رنجش طرف مقابل می‌شود را ترک کنند. و باز در این بین، طرف دوم باید بیشتر مراقب باشد تا رنجشی از سوی او برای نفر اول به اسم فاطمیه ایجاد نگردد.

 

گام سوم: دعوت به نوروز فاطمی

 

می‌توان به نوروز شکل و شمایلی فاطمی داد. می‌توان در سفره‌ی هفت سین نامی از فاطمیه قرار داد. مثلاً می‌توان گل یاس را به یاد بانوی دو عالم و یا رنگ بنفش تیره را به عنوان نمادی از یاس کبود و نشانی از صورت نیلی، در این سفره اضافه نمود. می‌توان قابی از نام حضرت زهرا به زیبایی تزئین نمود. می‌توان در دعای تحویل سال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را به شفاعت گرفت و اولین دعای تحویل سال را دعا برای فرج امام زمان علیه‌السلام  قرار داد.

 

می‌توان در لباس نوی امسال، لباس‌هایی آراسته، با رنگ‌هایی نه چندان پر زرق و برق پوشید و به هر نحو نشانی از ایام عزا را به شکلی قابل تشخیص در لباس‌ها نمایان کرد.

 

  حالا می‌توان آن گروه اول که ظاهراً در حال و هوای فاطمیه نیستند را با کلامی شیوا و موقّر به نوروز فاطمی دعوت نمود. به نزد آن‌ها برویم، از آن‌ها دیدن کنیم و برایشان آرزوی سالی خوش و با برکت داشته باشیم. می‌توانیم دغدغه‌های خود را در مورد فاطمیه در قالب کلامی کوتاه، با ایشان درمیان بگذاریم و از این‌که در این سال‌ها رعایت حال ما را می‌کنند، تشکر کنیم.

 

باور داشته باشید که کار سختی نیست گذراندن نوروزی از جنس فاطمیه.

 

 قرار شد باغبان گل یاسی بکارد، بهار آن را آبیاری کند؛ دشت از یاس سفید شود و زمین بخندد.باغبان یاس را کاشت؛ به جای یاس نیلوفر روئید؛ دشت ارغوانی شد؛ زمین نخندید؛ بهار گریست و نوروز فاطمی شد



یه نمونه از سفره هفت سین رزمنده ها و شهدا که تو سالهای دفاع مقدس که رزمنده ها تو سنگر ها آماده می کردند. البته قبل از آماده کردن سفره هفت سین سنگر ها را خونه تکونی می کردند . پتوهای خاکی رنگی که کف سنگر ها بود و نم گرفته بود رو میاوردن بیرون و می تکوندن .سنگر با انواع گل ها تزئین می شد .موقع تحویل سال بچه ها مشغول خواندن قرآن و زیارت عاشورا بودند و برای همدیگر دعا می کردند که سال خوبی داشته باشند. 

سربند - سنگ - مین سوسکی -  مین سبدی -  سیم تله - سیم چین - سیم خاردار - سرنیزه- سی چهارC4 - سوزن اسلحه- سیمینوف- سمبه و... از جمله از وسایل سفره هفت سین تو جبهه بود.

نوعی عیدی دادن هم بین خود بچه ها معمول بود، که بعضی خودشان طلب می کردند و نوعش را معین، چنان که یکی از دیگری عبارت "کتب علیکم القتال" را می نوشت و در پاکتی تقدیمش می کرد که تا سرحد شهادت نصب العین همرزمش بود. دید و بازدید از گردانهای همجوار و رفتن سراغ فرماندهان و روبوسی با آنها هم از جمله سنت های حسنه ای بود که در ایام سال نو به ندرت ترک می شد. بچه هایی بودند که چهار، پنج سال سابقه حضور در منطقه داشتند و همین امر ایجاب می کرد که مثل خانه خود، نسبت به آغاز بهار و جشن نوروز بی توجه نباشند.

   بچه ها تحویل سال           یادش بخیر هویزه

 

چییده بودیم تو سفره      سربند و یک سرنیزه

بچه ها خیلی گشتن  تو جبهه سیب نداشتیم

بجای سیب تو سفره        کمپوتشو گذاشتیم

تو اون سفره گذاشتیم  یه کاسه سکه و سنگ

سمبه به جای سنجد           یه سفره رنگارنگ

اما یه سین کم اومد         همه تو فکری رفتیم

مصمم و با خنده              همه یک صدا گقتیم

به جای هفتیمن سین     تو سفره سر میزاریم

سر کمه هر چی داریم      پای رهبر می زاریم

 

عید روزی است که در آن رو معصیت خدا را نکرده باشید.امام صادق (ع)

 


دیشب بیادبچه های گردان تخریب که شهیدشده ودیگه بینمان نیستن ،جلسه بدعوت برادرمحمدتقی خوشراه ودرمنزل برادرعزیزقاسمی دورهم جمع شدیم.
بچه ها یکی یکی وبعضی وقتها چندنفری واردمجلس میشدند .بازارروبوسی وبغل گرفتن هم ،آنهم بعدازمدتها که همدیگه رو ندیده بودندحال خوبی به همه مخصوصا"به من دست میداد.
هدف دیدوبازدیدیا تازه کردن دیدارها بودونبود.بلکه شایدباصحبت های امام خامنه ای درمورد دغدغه فرهنگی که درپیام نوروزی عنوان کردن بود،شاید...!!!
اما هرجه بودخوب بود.من قرارمهمونی شام خواهرزاده عزیزم راباآن دختربجه شیرین زبانشوبخاطراین جلسه کنسل کردم وشتابان رفتم تا زیارت کنم، یلان دوران جنگ را.درحالیکه خودم افتخارعضواصلی بچه های گردان تخریب را نداشتم ودرست است که بعضی ازروزها میرفتم ودویاسه روزیاکمترمهمانشون میشدم ولی.....
ماراهم دعوت کرده بودن.شایدشهداهم منودعوت کنن ازسرلطف وصفای پاکشون.شاید....

درابتدای جلسه توسط یکی ازبرادراچندحدیثی ازفضائل امام متقین،اسدالله الغلب علی بن ابی طالب صلواةالله وسلامه علیه برای رسمی شدن جلسه وتبرک بیان نمود.وقتی جلسه آماده شدبرادرعبدالله درخشان باآن صوت ولحن زیباومخصوصش آیاتی چنداز کلام الله مجید قرائت کردوبرادرمعافی هم زیارت عاشورارا باحال وهوای جبهه خواند وجالبتر اینکه همه باهم بااو میخواندیم ،خیلی صفاداشت.زیارت که تمام شدحاج بهروزهمتی ازفضائل امام برحق وامیرالمومنین واهل بیت علیهم السلام با معنی وگوشه ازتفسیرهایش را بازگوکرد،که حال وهوایی ولایتی مجلس رافرا گرفت وعطرولایت به مشام همه ازجن وانس وملائک را فرگرفت.باآمدن حاج بهزادمداح اهل بیت روضه ای وگریه بچه بلندوسپس سینه زنی مختصری جلسه باپذیرائی ازبچه رفت توفازصحبت های خودمانی وتکرارخاطرات و....

سلام بر ابوذر و سلامی به زیبایی خدا و ملائکه اش بر تمامی شهیدان در خاک خفته اش!

سلام بر ترکش های به جا مانده بر ساختمان های دلشکسته ی ابوذر که با بغضی در گلو خاطرات خنده ی بسیجیان عاشقش را مرور می کند!

سلام بر ترکش های به جا مانده بر ساختمان های دلشکسته ی ابوذر که با بغضی در گلو خاطرات خنده ی بسیجیان عاشقش را مرور می کند!

 ای پادگان عشق!ای ابوذر درود بر گریه های شبانه ات که در فراق عزیزانت می ریزی!

 ای قطعه مطلق عشق ! تو صاحب ناگشوده ترین اسرار شهیدان و رزمندگانی!

 ای ابوذر درد گریه هایت را می دانم، تو به یاد شب هایی افتاده ای که رزمندگان جان بر کفت جبین بر سنگ فرش اتاق هایت می نهادند تا با نوای گریه " الهی العفو، العفو " سر دهند.!

 ای ابوذر! ای معنای واقعی عشق! فقط خدا می داند که آسمان نگاهت چه قدر ابری و بارانی است.

 تو را به پاره پاره پیکر شهیدانت ، بهار وجودت را بر خزان تاریک وجود ما بتابان تا ما نیز سرشار از بوی بهشت اخلاصت شویم.

 از ابوذر فقط باید در ابوذر سخن گفت و بس و......

 امروز می خواهم از غربت غریب ابوذر بنویسم!

ابوذری که روزگاری حلقه وصل فرشیان بود به عرش! ابوذری که یاران خمینی )ره (به خاکش تبرک می جستند و تو هیچ می دانی چرا رایحه تربت ابوذر اینقدر به کربلا نزدیک است؟!؟!.....

 پادگان ابوذر در 140 کیلومتری کرمانشاه و در ضلع شرقی دشت ذهاب قرار دارد. این پادگان در حدود سالهای 44 تا 47 ساخته شده و در اختیار تیپ 3 شاهین از لشکر 81 زرهی کرمانشاه قرار گرفت. پادگان ابوذر به پادگان شاهین و سرپل ذهاب نیز شهرت دارد. ساختمان های پادگان به صورت 5 طبقه و دو قلو ساخته شده است.

 به عبارتی این پادگان نزدیک ترین پادگان نظامی به مرز است که مقر تیپ یاد شده از نیروی زمینی ارتش بوده است. این پادگان که مرز تجمع نیرو و پشتیبانی یگان های خودی بود بارها هدف بمباران و موشک باران ارتش عراق قرار گرفت. بمباران رزمندگان مستقر در این پادگان در تاریخ های 6/12/1363 و 18/12/1363 که آماده اجرای عملیاتی در حنوب سومار بودند، ورق دیگری از تاریخ سراسر مظلومیت رزمندگان اسلام را ورق زد.

 در این پیکارها عقابان تیز پروازی چون شهید شیرودی و همچنین علاوه بر مدافعان مردمی و نیروهای سپاه ، رزمندگان تیپ 3 رزمی ابوذر ، رشادت و از خودگذشتگی را به اوج رسانیده و نقشی بی بدیل ایفا کردند.

 زمانی که ارتفاعات "دانه خشک" توسط ارتش عراق تصرف شد، موقعیت پادگان ابوذردر دید و تیر مستقیم متجاوزان قرار گرفت که در نهایت این پادگان در مرز خطر سقوط حتمی واقع شد. بنابراین با درایت فرماندهان جنگ و رشادت های مدافعان ، صحنه پیکار به خارج از شهر منتقل گردید.

 نیروهای آرپی جی زن و تیر پروازان هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، تانک های ارتش بعث را مورد هدف قرار داده و آنها را یکی پس از دیگری منهدم و به آتش کشیدند.

 نیروهای اشغالگر از روز 04/07/1359 تا 12/07/1359 چندین مرتبه به قصد تصرف و اشغال شهر سرپل ذهاب با پشتیبانی همه جانبه توپخانه و خمپاره انداز و نیروی هوایی اقدام به عملیات نظامی نمودند. اما هر بار پایمردی و ایستادگی جانانه مدافعان شهر، آنان را وادار به پذیرش ناکامی و عقب نشینی کرد. اما شهر سرپل ذهاب و دشت های قلعه شاهین هم از محور قلاویز و هم از ارتفاعات بازی دراز ،بشیوه و پاطاق زیر دید مستقیم دشمن قرار گرفت و این موضوع تا زمان عقب نشینی آنان در خرداد ماه سال 1361 ادامه یافت و خسارات فراوانی بر اماکن مسکونی، باغات و کشتزارهای مردم منطقه وارد آمد.

 بنابر گزارشات جنگ در هر دقیقه 15 گلوله توپ بر شهر سرپل ذهاب و حومه فرود می آمد. یعنی در هر ساعت 900 گلوله به سوی محله های مختلف شهر و اطراف آن شلیک شده است. بچه های فداکار سرپل ذهاب به هنگام دفاع در روزهای آغازین جنگ و ماه ها و سالهای بعد کاملا در دشت باز قرا داشتند و دشمن در ارتفاعات موضع گرفته و مستقر بود. در چنین موقعیتی دفاع نمودن و ایستادگی در برابر دشمن کار بزرگ و مثال زدنی است که مدافعان سلحشور سرپل ذهاب آن را به بهترین وجه ممکن انجام دادند و هرگز اجازه نفوذ دشمن به دژ دفاعی خویش را ندادند!

پادگان ابوذر شاهد بیشترین رشادت ها بود! زیرا خود از تزدیک شاهد تمام ماجرا ها بود. هنوز هم پادگان ابوذر با همان تن زخمی برقرار است همچون نسل غریبش!

درود خدا بر عرشیان و فرشیان پادگان غریب ابوذر!

 

شادی روح شهدای غریب کرمانشاه بخصوص ** شهدای غریب پادگان ابوذر** صلوات

به نقل ازوبلاگ علمداران غریب


آهنگ های مداحی...

هزینه دانلود فقط صلوات میباشد

 لطفا برای داتلود آهنگ های مداحی به ادامه مطالب بروید




صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد